اروپا به کجا میرود؟
پروین کابلی

روز شنبه 28 نوامبر 2010 بیشتر از 50 هزار نفر از شهروندان ایرلندی در گردهمائی گسترده ای به تصیم دولت برای اعمال سیاست ریاضت اقتصادی اعتراض کردند. دولت ایرلند روز چهارشنبه با اقداماتی که تصویب نمود تصمیم دارد که کمبود بودجه وسیع دولتی را جبران نماید. تشدید بحران و کسر بودجه وسیع دولت ایرلند نشان میدهد که چندین سال کمک به بانکهای ایرلند کافی نبوده و اکنون باید با کمک دیگر کشورهای اروپای متحد چاره ای برای "نجات ایرلند" اندیشید. اپوزیسیون قانونی و پارلمانی ایرلند معتقد است که دولت باید برود و انتخابات جدید در دستور کار قرار گیرد.

شرط وام دهی قبول شرایط وام دهندگان است. روز جمعه گذشته اروپای متحد تصمیم گرفت که با توجه به برنامه ای که دولت برای ریاضت اقتصادی در دستور کار خود قرار داده است به آنها وام دهد. ولی در وهله اول پارلمان باید متقاعد شود و به آن رای دهد. از برنامه هائی که دولت در دستور کار قرار داده است از جمله اینست که دستمزدهای کم باید کمتر شوند و بیش از 25 هزار شغل در بخش های خدماتی از بین می رود. به گزارش خبرگزاریها تصمیمات مربوط به برنامه نجات اقتصادی ایرلند و میزان وامهای که از کشورهای اروپای متحد، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین الملی پول قرار است به ایرلند داده شود در یک هتل بسیار لوکس در دوبلین در حال انجام شدن بود. وزیران اقتصاد اروپای متحد روز یکشنبه در بروکسل گرد هم آمدند تا بتوانند هرچه سریعتر ایرلند را "نجات" دهند . این عبارت "نجات" هم جالب است. قرار است دولت سرمایه داری بتواند سرپا بایستد و با اعمال فقر و استثمار بیشتر کارگران در ایرلند بانکداران و سرمایه داران بزرگ بتوانند سودشان را جبران کنند. این دزدی آشکار را عملیات "نجات ایرلند" نام گذاشتند. درست مثل عملیات "آزادی عراق" که جامعه ای را تحت این نام به وحشیانه ترین شکل نابود کردند.

این یک پروسه آشناست و به نظر میرسد که این سناریو در بسیاری جاها قرار است تکرار شود. هتلهای محل تصمیم گیری ممکن است فرق کنند اما تصمیمات در همه جا یکسان است. این همان اتفاقی است که یک سال پیش برای یونان افتاد. صحنه بعدی اعتراضات مردم و شورشهای خیابانی است. تظاهرات و شورش های خیابانی یونان جزو صحنه هائی است که فعلا از یادها نخواهد رفت. همین اتفاق در فرانسه هم افتاد. ابتدا شورش جوانان بیکار آنچنان گسترده بود که ماهها فرانسه در آتش میسوخت. بعد از آن وقتی دولت سارکوزی موفق به شکست این جنبش شد به سراغ حمله به رفاه مردم رفت. کشمکش برای پائین بردن سطح معیشت ها و بالابردن سن بازنشستگی به یک کشمکش و جدال تقریبا دوساله تبدیل شد. اما اتحادیه های کارگری و سازمانهای مختلفی که پشت اعتصابات گوناگون بودند بدلیل محدودیت هایشان نتوانستند این مبارزه را به پایان موفقی برسانند.

در این صف ورشکستی اقتصاد تنها فرانسه، یونان و ایرلند قرار ندارد. هم اکنون ایتالیا، اسپانیا و پرتقال در صف ایستاده اند. زمزمه های ورشکستی اسپانیا مدتهاست که در جریان است. در ایتالیا اتحادیه ها برای اعتراض به جنب و جوش افتاده اند و پرتقال نمیداند چگونه برای گرفتن وام از دیگران جلو بزند و دولت آلمان در حال برنامه ریزی اقتصادی دوران بحران است و بدون سر و صدا در اولین اقدام بودجه بسیاری از موسسات را کم کرده اند و بسیاری از خدمات اجتماعی را محدود نموده اند . ایسلند هنوز با بحران در حال کشتی گرفتن است. سوئد  و بسیاری دیگر نظاره گر این اوضاع هستند و میخواهند بدانند که این موج چگونه به آنها میرسد.

چهره مرفه اروپا بتدریج در حال تغییر است. حمله به سطح معیشت مردم روز به روز خود را نمایان تر نشان میدهد. بیکاری و فقر در میان اقشار فقیر گسترش بیشتری میابد. در شهرهای بزرگ همچون پاریس و لندن فقر چهره خود را در خیابان ها رسما  نشان میدهد. کم نیستند تعداد خانواده هایی که قادر به پرداخت هزینه وامهای مسکن نیستند و مجبور به ترک خانه های خود میشوند. بودجه مدارس دولتی در حال کاستن است. بیمارستانها در بسیاری از کشورها مجبور به بستن بخشی از خدمات خود شده اند و یا آن را به بخش خصوصی واگذار کرده اند. سیاست ریاضت اقتصادی در همه کشورها یک پلاتفرم تقریبا واحد را دنبال میکند. تفاوتها در نحوه و مراحل اجرا است. همه جا سیاست اینست که فشار را باید روی دوش کارگران گذاشت، خدمات درمانی و اجتماعی را محدود و یا خصوصی کرد، دستمزدها را کاهش داد یا منجمد کرد، قوانین استخدام و غیره را به نفع سرمایه دار تغییر داد، و اکثریت جامعه را هر روز بیشتر مورد تهاجم قرار داد. تلاش برای انتقال سرمایه ها به کشورهائی که سطح دستمزدها پائین تر است ادامه دارد. بیکاری مثل طوفان سهمگین زندگی خانواده های کارگری را نابود میکند.
  
اما این تنها اوضاع اقتصادی نیست که این چنین در حال تغییر است. چهره سیاسی اروپا هم در حال تغییراتی بسیار جدی است. نارضایتی از اوضاع اقتصادی بار دیگر احزاب راست را که با شعار "نجات ملت و مملکت" به میدان آمده اند به صحنه سیاست بازگردانده است. در سالهای اخیر احزاب بزرگ و سنت دار قدیمی مانند سوسیال دمکراسی که منادی دولت های رفاه بودند و چندین دهه قدرت سیاسی را قبضه کرده بودند، قدرت را به تدریج در تمام اروپا به احزاب دست راستی واگذار کرده اند. در بسیار از کشورها از جمله هلند، اطریش، فرانسه، سوئد و دانمارک جریانات افراطی راست و نژاد پرست با شعارهای بیگانه ستیز توانسته اند به پارلمان راه باز کنند.

چپ اروپا عملا نتوانسته است به آلترناتیوی در مقابل چنین اوضاعی تبدیل شود. بسیاری از احزاب که قبلا خود را وابسته به بلوک شرق و شوروی میدانستند  تلاش می نمایند برای گذشته چپ خود چاره ای بیندیشند. اما هیچکدام از این فاکتورها به معنای عدم وجود و حضور نیروهای رادیکال و پتانسیل یک رادیکالیسم اجتماعی و اعتراضی به سرمایه داری نیست. اما این رادیکالیسم در اشکال سازمانیافته هنوز در نطفه های ضعیفی این جا و آنجا خود را نشان میدهد و هنوز فاقد تحزب و یک سیاست و استراتژی کمونیستی و جهانشمول است. امری که کمبود آن بشدت حس میشود.

سوال این است که در چنین اوضاعی اروپا به کجا میرود؟

 29  نوامبر 2010